پایان هفته سی و یک
عزیزکم. دختر بندانگشتی من. امروز نوبت یه دیدار جدید بود. سونوگرافی داپلر که طبق تجویز دکتر عارفی باید انجام میدادم. چه سونوی طولانی و دلچسبی بود. یه دکتر مسن مهربون که همه اعضای وجودت و تک به تک نشونم داد. مانیتورش طوری تنظیم شده بود که کسی که میخوابید روی تخت کاملا میتونست همه چیز و ببینه. خودش هم کاملا توضیح میداد. رحم کوچیکت رو بهم نشون داد. سرت چرخیده و سفالیک شدی جفتت هم اومده بالا. خواستم صورتت و ببینم که اسکنر و حرکت داد و اومد روی صورت معصومت. یه صورت کاملا گرد با یه بینی کوچیک و گونه های برجسته. چقدر حس کردم دخترم شبیه به خودمه. چقدر لذت بردم. چقدر با صدای دوباره قلبت عاشق تر شدم. سه روزی بود که بعد از امتحانات رفتم...
نویسنده :
niloofar
14:27